نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت
چلچله از شادمانی شب نخفت
آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت
تا که رازش با گل نرگس بگفت
سرو حیران شد از آن فر و جلال
ماه فرو مانده در آن حسن جمال
آسمان از شوق بارش سر گرفت
کوه حیران ماند از آن عرف و کمال
اطلسی در باغچه خندید و شکفت
لحظه ی سبز دعا با غنچه گفت:
هر چه زیبایی خداوند افرید
جملگی در غنچه ی نرگس نهفت